۱ مطلب در مهر ۱۳۹۶ ثبت شده است



سلام بر تو که آلاله پرورى مادر

گلوى فاجعه را خشم خنجرى مادر


سلام بر تو که خورشید احترامت کرد

#بهشت گستره‏ ى خویش را به نامت کرد


سلام بر تو که در راه دل پسر دادى

براى پیشکشى پاره‏ى جگر دادى


تو را قسم به #گل پرپرت بگو با من

چه آمده است بگو بر سرت بگو با من


بگو که عقده‏ ى دل واشود ، جوان داده !

کویر آینه دریا شود ، جوان داده


بگو چگونه زمین را به اشک خود شستى

ندانم ابر شدى یا به اشک خود شستى


بگو گلوى شهیدت ستاره باران بود

شب عروج ، خدا در دل تو مهمان بود


چگونه آن همه شب سوختى و دم نزدى

مدام دیده به در دوختى و دم نزدى


بگو کتاب شهادت همیشه یارش بود

دعاى خیر تو آن شب به کوله‏ بارش بود


شهید داده ! فقط عاشق است مى‏داند

که عشق چیست ، شبیه چه چیز مى‏ماند


نهنگ از دل مرداب سخت بیزار است

ستاره‏ى سحر از خواب ، سخت بیزار است


اگر چه خواب خوشى باز از پسر دیدى

بلند قامت او را بدون سر دیدى


مباد ! آنکه به یاد شهید #گریه کنى

به جاى خالى او روز عید گریه کنى


چگونه تیغ خدا در نیام مى‏ماند ؟

دلى که پخته شود خشک و خام مى‏ماند؟


چنان که کوه ز موج بلا نمى‏ترسد

غزا کننده زحکم قضا نمى‏ترسد


بدان که مرد خطر را امید مى‏داند

و روز کشته شدن را چو #عید مى‏داند


کسى که #عشق بورزد به فکر هستى نیست

که در شراب سلامت نشاط #مستى نیست


زمانه‏اى که سر سوزنى تفاهم نیست

سرودن از گل و آیینه کار مردم نیست


چنان که از دل شب آفتاب مى‏جوشد

حقیقت است که مثل #شراب مى‏جوشد


اگر چه مدعیان حربه‏اى دگر بزنند

گل شهید تو را خارها به سر بزنند


به هوش باش ! زمین بى‏خدا نمى‏ماند

و بوى لاله ز گل‏ها جدا نمى‏ماند


قسم به نام بلندت که قوت دل‏هاست

در این جهنم نامردمى خدا با ماست


به نام نامى‏ات این #مثنوى بلند افتاد

همیشه نام تو خورشید آسمانم باد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۶ ، ۱۴:۵۳
ندا حقانی شمامی