یک روز هم دوام نیاورد و دوباره عازم جبهه شد. پس از چند روز با ارسال نامه‌ای حضور خود در جبهه و همسنگری مجدد با برادرش را اطلاع داد و در نهایت نیز این دو برادر در آغوش هم در عملیات رمضان به شهادت رسیدند.

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)-منطقه چهارمحال و بختیاری- شاید «ظفر خالدی»،کوچکترین رزمنده شهید دفاع مقدس کشور را خیلی‌ها نشناسند. نوجوانی با 11 سال و 7 ماه سن و اهل روستای «تنگ کلوره» از توابع شهرستان لردگان استان چهارمحال و بختیاری.

«گلی جان خالدی»، مادر شهید ظفر خالدی در گفت‎وگو با ایسنا می‌گوید: ظفر با وجود سن و سال کم،ایمانی قوی داشت. خوش خلق و با همه دوست بود. با شوخی‌های بچه گانه‌اش دیگران را به دینداری توصیه می‎کرد.شجاعت از ویژگی‌های بارز فرزند شهیدم بود. بارها با اصرار از پدر و بردارش می‎خواست او را هم به جبهه ببرند اما آنها به دلیل سن کم ممانعت می‎کردند. در نهایت تسلیم خواست او شدند و ظفر توانست مسئولان اعزام لردگان را هم راضی کند و با پدر و بردار بزرگترش هم‎رزم شود.

مریم خالدی، خواهر شهید ظفر خالدی نیز در گفت‎وگو با ایسنا خاطره اعزام ظفر به جنگ تحمیلی را یادآور شد و گفت: ما علاقه زیادی به برادران‌مان داشتیم،اما هرچه تلاش کردیم که حداقل ظفر که کوچکتر بود،به جبهه نرود، نتوانستیم در مقابل خواسته‌هایش ایستادگی کنیم و بالاخره عازم جنگ شد؛اما به دلیل بی‌تابی ما،پس از مدتی پدرم او را راضی به برگشت کرد. ظفر با چشم گریان از جبهه برگشت اما همه فکرش در جبهه بود. می‌گفت: همسنگران و برادرش تنها در جبهه مانده‌اند. به اندازه‌ای ناراحت بود که حتی شام هم نتوانست بخورد و فردای روزی که برگشته بود رفتن را بر ماندن ترجیح داد.گریه و بی‌تابی ما هم تأثیرگذار نبود.او تصمیم خود را گرفته بود. حتی یک روز هم دوام نیاورد و دوباره عازم جبهه شد و پس از چند روز نیز با ارسال نامه‌ای،حضور خود در جبهه و همسنگری مجدد با برادرش را اطلاع داد و در نهایت نیز این دو برادر در آغوش هم در عملیات رمضان( 61) به شهادت رسیدند.

قدرت‌الله رئیسی مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران چهارمحال و بختیاری نیز به ایسنا گفت:کم‌سن و سال‎ترین رزمنده شهید کشور،شهید ظفر خالدی اهل روستای تنگ کلوره از توابع شهرستان لردگان و افتخاری برای استان چهارمحال و بختیاری است.

وی با اشاره به فعالیت‌های این شهید در طول دفاع مقدس، اظهارکرد: ظفر خالدی نخستین بار از طریق تیپ 14امام حسین(ع) به جبهه اعزام شد و در عملیات‌های آزادسازی خرمشهر(عملیات بیت‌المقدس) و «رمضان» به همراه پدر و تنها بردارش حضور پیدا کرد.خالدی در عملیات رمضان و در روز 23 ماه مبارک رمضان و حین عملیات،با بردارش در یک سنگر و در آغوش هم در حالی به شهادت رسید که کمتر از 12 سال داشت. پیکرهای این شهدا که مفقودالاثر شده بودند،پنجم مردادماه 1378در منطقه شلمچه کشف و به لردگان منتقل شدند.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۳ ، ۱۹:۵۹
ندا حقانی شمامی


یک جوان دانشجوی کم‌سال با یک مجموعه‌ی معدودی که خودش اسم آن را گذاشته تیپ - صد نفر آدم یک تیپند؟! صد و پنجاه نفر آدم یک تیپند؟! او خودش میگوید تیپ! - میرود به غرب کشور یا جنوب، با این تیپ مؤمن و مخلص، در مقابل جبهه‌ی دشمن با یک واحد رزمیِ مجهز و یک فرماندهیِ سابقه‌دار میجنگد. این ابزاری ندارد، جز همین ابزارهای ابتدائی، اما او به برترین ابزارها مجهز است؛ این تجربه‌ی فرماندهی ندارد، اما او به قدر عمر این، فرماندهی کرده. اینها در مقابل هم قرار میگیرند، این بر او غلبه پیدا میکند؛ تانک او را مصادره میکند، امکانات او را مصادره میکند، پیروز برمیگردد. این با خودسازی به وجود می‌آید. بدون خودسازی نمیشود وارد این میدانها شد.
 بعضی‌ها میترسیدند. بعضی‌ها از پیش قضاوت میکردند که نمیشود - اصلاً میگفتند نمیشود - هرجا هم حضور بسیجی بود، مخالفت میکردند. من میدیدم مردان مؤمنِ باصلاحیتِ ارتشِ منظمِ آن روز ما استقبال میکنند از این که مجموعه‌ی بسیج با آنها و همراه آنها باشد؛ این را من خودم در دوران جنگ مکرر دیدم؛ در پادگان ابوذر، در جنوب، در شمال غرب. خود فرمانده ارتشی اصرار داشت که مجموعه‌ی بسیجی با او همراه باشند؛ دوست میداشت، استقبال میکرد؛ اینجا در تهران یک عده‌ای نشسته بودند، نق میزدند که آقا چرا اینها وارد شدند؟ چرا بدون اجازه رفتند؟ چرا فلان اقدام را کردند؟ از حضور بسیجی ناراحت بودند. چون امید نداشتند، مأیوس بودند، میگفتند نمیشود کاری کرد؛ اما وقتی که وارد شدند، دیدند این ورود، امیدآفرین است؛ همه‌ی این استعدادها را جوشش میدهد.
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۳ ، ۱۹:۰۴
ندا حقانی شمامی


اگر جنگ ما نیز از زمره جنگ‏هایى بود که در این قرون اخیر در کره زمین رخ داده است، بنده خود از نخستین کسانى بودم که از نظر گاهى مخالف با جنگ فیلم مى‏ساختم.

شهید سید مرتضى آوینى

 

سینمای دفاع مقدس را نباید با سینمای جنگ یکسان دانست، سینمای جنگ ملزومات و ساختارها و غالب های خاص خودش را دارد که سینمای شکل گرفته با عنوان سینمای دفاع مقدس هیچ یک از آنان را نمی پذیرد.

 سینمای دفاع مقدس را می توان مطمئنا منحصر به جنگ تحمیلی ایران و عراق دانست چرا که سینمای شکل گرفته پیرامون مساله دفاع مقدس برگرفته از همین واقعیت جنگ تحمیلی است.

نماد سینمای ملی و فیلمسازی ایرانی و وجود نماد و نشانه های هویتی ملی – مذهبی در ژانر دفاع مقدس بسیار واضح تر و نمایان تر از دیگر ژانر های کار شده در سینمای ایران است و همچنین نقطه آغاز شکل گیری و شروع خلاقیت نسل جدید و جوان فیلمساز بعد از انقلاب اسلامی و نقطه اشتراک نظام جمهوری اسلامی و فیلمسازان قبل از انقلاب برای پرداختن به موضوع دفاع مقدس بعنوان فیلم سینمایی در همین ژانر و آثار سینمایی دفاع مقدس دیده می شود.

مهاجر

مسئله جنگ و دفاع مقدس به دلیل تحمیلی بودن آن و مطرح شدن مسئله دفاع و حفظ ناموس و مملکت باعث شده بود تا تمامی فیلمسازان و هنرمندان به هر شکلی با این مسئله درگیر شوند چرا که دیگر جنگ با تمام وجوه زندگی مردم جامعه پیوند خورده بود. از زن و بچه گرفته تا پیر و جوان همگی خواسته و نا خواسته درگیر مسئله جنگ بودند که دیگر با زندگی روزمره آنان پیوند خورده بود و فیلمسازان و هنرمندان اگر دغدغه آرمانهای دفاع مقدس را هم نداشتند به دلیل مواجه بودن با این مسئله به این موضوع پرداختند.

 آغاز و شکل گیری مباحث هنر دینی و سینمای بومی با چشم انداز جهانی نیز در این ژانر کلید خورد و دفاع مقدس مسئله ای برای طرح و آغاز این جریان شده بود و در واقع مسئله دفاع مقدس به دلیل ایرانی بودن و کاملا بومی بودن آن اذهان را به سمت هنر بومی و هنر دینی سوق داد.

 سردمدار این جریان و رهبری فکری و عملی آن نیز با اندیشه ها و آثار هنرمند شهید سید مرتضی آوینی در سینمای ایران شکل گرفت و در واقع با شروع به کار مجموعه ارزشمند روایت فتح، سینمای دفاع مقدس ایران هویت مستقل خود شناخت.

 اما در مورد سینمای جنگ باید گفت که اساس شکل گیری ژانر جنگ بر دو پایه است:

اول ، نگاه به ژانر جنگ از روی اکشن و قدرت تعلیم دیدگی و بازوان سترگ سربازان و تکاوران و نمایش صحنه های حماسی

 دوم ، مذموم بودن کشتن نفوس انسان ها

 بطور مشخص در جنگ جهانی اول فیلمهایی از دسته اول را شاهد بودیم و در جنگ جهانی دوم فیلمهایی که در مورد متفقین ساخته شدند بیشتر از نوع اول و فیلمهایی هم که در مورد متحد ین و نازیها تولید شدند بر پایه دوم استوار بودند. ژانر جنگ، همواره یکی از ژانرهای جذاب و مهم سینما به شمار می رود . با شروع جنگ جهانی این ژانر فعالیت خود را با جدیت بیشتری ادامه داد و تا کنون  آثار زیادی در این زمینه ساخته شده است.

 آثاری مثل «در جبهه غرب خبری نیست» ساخته لوئیس مایلستون فیلمساز توانای آمریکایی که با این فیلم در سال 1930 موفق به کسب جایزه اسکار نیز شد . یا فیلم «راه های افتخار » ساخته استنلی کوبریک کارگردان صاحب سبک سینما . کوبریک در این فیلم عده ایی سرباز را نشان میدهد که دولت فرانسه شکست در عملیاتی را به گردن آنها انداخته است  و همچنین فیلم «جوخه » اثر الیور استون که از تحسین برانگیز ترین آثار سینمای جنگ می باشد . فیلم های دیگری نیز نظیر «نجات سرباز رایان» ،«غلاف تمام فلزی» ،«صلیب آهنی» و ... ساخته شده اند که همگی در بردارنده وقایع و اتفاقات تلخی از جنگ می باشد.

در فیلم جنگی، سربازان جنگ یک کشور، قهرمان جلوه می نمایند و در فیلم دیگر، سربازان یا چریک های کشور مقابل افرادی مظلوم و قهرمان به تصویر کشیده میشوند و در هر صورت، همه گونه های جنگی سینما به حالات، حرکات، کنش ها و واکنش های جبهه متجاوزین یا جبهه مورد تجاوز قرار گرفته، می پردازند.

اما سینمای مربوط به جنگ تحمیلی ایران را هم میتوان از جنبه فیلمهایی که در آن ساخته شده است که مطابق با یک زمانبندی تاریخی نیز هست به دو دسته کلی تقسیم بندی کرد که دسته اول بیشتر در همان ژانر سینمای جنگ قرار میگرفتند و دسته دوم بیشتر در ژانر جدید سینمای دفاع مقدس.

 سینمای جنگ ایران با شروع جنگ تحمیلی فعالیت خود را آغاز کرد و توانست به سرعت در بین مردم به محبوبیت برسد . اکثر فیلم هایی که در اوایل جنگ تحمیلی ساخته می شد با هدف تقویت روحیه عمومی مردم شکل می گرفت به گونه ایی که موضوع اکثر آنها شبیه به هم بود به صورتی که گروهی ارتشی به خاک دشمن نفوذ کرده و پس از نابود کردن تجهیزات آنها با کمترین تلفات به کشور باز می گشتند . البته این عمل در آن برحه زمانی بسیار قابل تحسین بود چون همانگونه که در بالا ذکر شده ساخت اینگونه فیلم ها برای بالا بردن روحیه مردم بسیار لازم بوده است .  فیلم هایی مثل«پایگاه جهنمی» ،«عقاب ها» ،«برزخی ها» ، «گذرگاه» و .... از این نوع فیلم ها بودند.

 بعد از سپری شدن سال های پر التهاب اولیه جنگ تحمیلی دیدگاه فیلم سازان نسبت به مقوله جنگ عوض شد و فیلم سازان جوانی روی کار آمدند . حاصل این دوران را می توان در فیلم هایی مثل «دیار عاشقان» ، «پرواز در شب» ،«دیده بان» ،«مهاجر» و ... مشاهده کرد که بعضاً با استقبال مردم نیز مواجه می شدند. این آثار واقعیات جنگ ، رشادت ها و ایثارهای رزمندگان ایرانی را به خوبی نشان می دهد و به جنبه معنوی دفاع مقدس نیز می پردازد.

اما از همان آغاز جنگ نیز شهید آوینی با فیلمسازی مستند در جنگ تحمیلی سینمای جنگ ایران را متحول کرد و ژانر و موضوع جدید سینمای دفاع مقدس را با نگاهی متفاوت به مقوله جنگ تحمیلی و حضور رزمندگان اسلام در آن پایه گذاری کرد که بعدها بیشتر توسط شاگردان خودش توسعه یافت.

شهید آوینی : در روایت فتح رو دربایستی را کنار گذاشتم

 نقطه آغاز سینمای داستانی دفاع مقدس نیز فیلم دیده بان حاتمی کیا بود. حاتمی کیا که خود شاگرد مکتب فیلمسازی آوینی بود، اولین فیلم سازی است که در سینمای دفاع مقدس شخصیت پردازی واقع گرایانه را در میان نیروهای خودی جدی گرفت.

 با پایان جنگ تحمیلی فیلم سازان جنگ امکانی برای پرداختن به برخی از واقعیت ها و شخصیت های خاص جنگ ها، شکست ها و پیروزی ها را به دست آوردند و سینمای جنگ یک دگرگونی مضمونی و محتوایی را تجربه کرد و بیشتر به سینمای دفاع مقدس نزدیک شد.

 اما در خصوص تفاوت های فیلم جنگی و فیلم دفاع مقدس بد نیست به برخی از مهمترین نشانه های این دو نوع ژانر اشاره کنیم.

 رزمندگان دفاع مقدس از جنبه روحی و شخصیتی مقدسین مردم بودند. اینها شهادت را نه به دلیل اینکه اگر خود نمیرند دشمن آنها را می‏کشد و نه به دلیل آن که خانه و مزرعه شان توسط دشمن ویران شده است و نه به دلیل اجتناب ‏ناپذیر بودن جنگ در دفاع از خانه شان انتخاب کرده بودند بلکه آن را یک امر معنوی و ماورایی می پنداشتند.

سینمای دفاع مقدس علاوه بر وجود مقدساتی از قبیل اسلام، میهن، ولایت، جهاد، شهادت و... بدلیل وجود سربازان و جنگاورانش مقدس است.

 تفاوت نوع نگاه مردم پشت جبهه که تاثیر بسیار زیادی هم بر فیلم دارد در دفاع مقدس و دیگر جنگ ها نیز قابل تامل است.

 مردم ایران بدلیل نگاه ماورایی و معنوی به جنگ بعنوان جهاد و شهادت به جبهه ها اعزام می شدند و از همین روی مردم خراسان و مازندران و... که بسیار هم از منطقه جنگی دور بودند بیشتر از خود مردم خوزستان و کردستان و... عازم جبهه ها می شدند.

 رزمندگان حاضر در جبهه ها که عملا کارکتر های اصلی فیلمهای جنگی و دفاع مقدس نیز میباشند بدلیل دید قدسی و معنوی که در آنها وجود داشته عملا مضمون فیلم را هم به موضوعات معنوی و دینی سوق میدهند که در نتیجه اکثر فیلمهای دفاع مقدس به نوعی با سینمای دینی و معنا گرا نزدیکی پیدا میکند و گره میخورد در صورتی که در فیلمهای جنگی چنین مساله ای الزامی ندارد.

 فیلم دفاع مقدس اگر بخواهد بعد از جنگ و یا در زمان جنگ هم به مسائل اجتماعی و پس زمینه های جنگی و اثرات آن هم بپردازد به ناچار با مردمی طرف است که خود یا در همین جنگ با همین نوع نگاه حضور داشته اند و یا با همین دید عزیزانشان را به جبهه ها فرستاده اند و یا با آن همراه بودند و لذا دوباره همین سبقه معنوی و قدسی در آن نمایان میشود در صورتی که در فیلم جنگی نزدیکترین موضوع به این جریان را میتوان سینمای دفاع نامید که تنها نشان دهنده مظلومیت و ناچار شدن مردم در برابر هجوم را نام برد که بارزترین نمونه های آن در مورد جنگ جهانی دوم و هجوم وحشیانه نازیها قابل مشاهده است.

 سینمای جنگ، هم کشتن دارد هم کشته شدن، عین جنگ، امّا هم کشتن رزمندگان ما با دیگران فرق داشت و هم کشته شدن آنها، این جا کسی برای لذّت انتقام و خالی کردن گرفتگی‏های روحی شلیک نمی‏کرد و هنگام رفتن از این دنیا با حسرت از آن جدا نمی‏شد.

 هرچند وجه حماسی جنگ بسیار مهم است اما یک بسیجی داوطلب که چون شیر می‏جنگد و به مرگ لبخند می‏زند، با یک سرباز ویتنامی که دلی پر از کینه از سرباز آمریکایی دارد و شجاعانه می‏جنگد و همچنین شجاعت یک تکاور آمریکایی که مست قدرت بازو و اسلحه و احتمالاً شراب انگور است و هر سه شجاعانه می‏جنگند قابل مقایسه نیستند و در این بین تفاوتی وجود دارد که همان تفاوت سینمای روایتگر دفاع مقدس‏مان است، با دیگر روایت‏ها از جنگ و دفاع، هر سه شجاعند، هر سه می‏دانند هر لحظه ممکن است مرگ آنها را در آغوش گیرد، هر سه خوب می جنگند؛ اما روحیات و انگیزه های جنگیدن آنها با هم تفاوت دارد.

جنگ ویتنام 3

 شهید آوینی میگوید: همه جنگ ها بد است مگر جهاد فى سبیل اللّه و لذا چون دفاع مقدس ما مسلخ و مقتل عُشّاق و عرصه حضور دلیران حق پرستى چون همت و خرازى و دیگران که از مقام خلیفة الهى بشر دفاع مى کردند، بوده است سینمای دفاع مقدس ما با سینمای جنگ تفاوتهای آشکار و بارزی دارد و اگر اینچنین نبود وظیفه سینماگران نیز آن بود که به جای مهاجر و دیده بان و سفر به چزابه ، غلاف تمام فلزى بسازند و نظام نیهیلیستى ارتش هاى دنیا را به استهزا بگیرند.

تفاوت فیلمسازان دفاع مقدس و نوع نگاه آنها به فیلم دفاع مقدس با فیلمسازان جنگی و نگاه آنها به مقوله سینمای جنگ. نوع نگاه فیلمساز دفاع مقدس به این موضوع نگاهی است که با نوع نگاه رزمندگان و ماهیت دفاع مقدس گره خورده است و از همان زاویه به مساله می نگرد که رزمندگان اسلام با جنگ نگاه میکنند و در واقع او تنها زیبایی ها و شکوه و عظمت جنگ را میبیند در صورتی که فیلمساز جنگی به تبع غلبه نگاه مادی بر هنر مدرن تنها زشتی ها وسیاهی های جنگ را میبیند و بازتاب آن است، در صورتی که همین مساله ای را که او میبیند در نگاه هنرمند دفاع مقدس و مخاطبان ایرانی آن چیزی جز خیر و زیبایی نیست چرا که آن مرگ میبیند و این شهادت و...

از اینرو در بحث دفاع مقدس که یکی از حساس ترین و مقدس ترین مساله جامعه ما است که سینما نیز وارد آن شده است به ناچار لزوم دور شدن حدیث نفس از آن دیده می شود و در واقع سینمای دفاع مقدس زمانی که بخواهد روایت گری چیزی غیر از آنچه که در دفاع مقدس رخ داده است باشد دیگر سینمای دفاع مقدس نخواهد بود و وارد ژانر سینمای جنگ شده است.

همچنین یک نکته قابل توجه در مورد مساله سینمای جنگ و دفاع مقدس این است که از آنجایی که هرچند سینمای دفاع مقدس در حال حاضر تنها مربوط به جنگ تحمیلی ایران و عراق و فیلمهایی است که در مورد آن ساخته شده اند ولی از آنجایی که تفاوت اصلی این سینما با سینمای جنگ در نوع نگاه فیلمسازان آن است، سینمای جنگ را میتوان حتی در مورد فیلمهایی که در مورد جنگ تحمیلی و دفاع مقدس ساخته شده اند را نیز فیلمهای جنگ خواند و نه دفاع مقدس بعنوان مثال همین نوع نگاه مادی و یا ماورایی فیلمساز است که درفیلم عروسی خوبان (محسن مخملباف) تنها با موجی ها و معلولان و سیاهی هان جنگ روبرو میشویم و در فیلم های روایت فتح (سید مرتضی آوینی) با هجوم انسانها در خیابانهای شهر برای اعزام به جبهه.

 

محمد محسنی تنکابنی

تنظیم : بخش فرهنگ پایداری تبیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۳ ، ۲۱:۱۳
ندا حقانی شمامی


 
 در یکی از مغازه ها مشغول کار بود .
 
 
یک روز در وضعیتی دیدمش که خیلی تعجب کردم.

دوکارتن بزرگ اجناس روی دوشش بود.جلوی یک مغازه کارتن ها را روی زمین گذاشت

وقتی کار تحویل تمام شد .جلو رفتم و سلام کردم .بعد گفتم: آقا ابرام برای شما
 
زشته ، این کار باربرهاست نه کار شما!نگاهی به من کرد و گفت:کار که عیب
 
نیست،بیکاری عیبه،این کاری هم که من انجام میدم برای خودم خوبه،

مطمئن میشم که هیچی نیستم.جلوی غرورم رو می گیره!

گفتم :اگه کسی شما رو اینطوری ببینه خوب نیست!
 
شما ورزشکاری و.........خیلی ها می شناسنت.

ابراهیم خندید و گفت: ای بابا ، همیشه کاری کن که، اگه خدا
 
تو رو دید خوشش بیاد نه مردم!
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۳ ، ۲۰:۳۵
ندا حقانی شمامی






این روزها عجیب دلم هوای دیدار کرده است.به دنبال نسخه ای از آژانس شیشه ای می گشتم تا دیگر بار حاج کاظم را ببینم مهربانی وغرور مومنانه اش را.همان حاج کاظمی که به بچه هایمان می آموخت که با امثال عباس ها مهربان ترباشیم .

قرار بود با امثال عباس ها مهربان تر باشیم وآداب قرابت با آنان را بیا موزیم و امروز پای گیشه میلیاردتی به آرمان هایمان می خندیم همانگونه که به مارمولک خندیدیم .

پروانه ها زیر آسمان همین شهر دارند نفس می کشند تنها مشکل شان این است که پر پروازشان کمی سوخته واین پرها از جنسی نیستند که بشود جراحی پلاستیک شان کرد وگرنه سالها پیش به سینه سپهر شتافته بودند وما را در میان قهقهه مستانه مان کرده بودند رها .

به بچه ها گفتم که امروز حقیقت را بایستی در دیدن تکراری فیلم ها جستجو کرد وزمانه ما شاید هرچه جلوتر می رود حقیر تر وآدمها یش هم کوچکتر می شوند .

نسخه ای از کاغذ های بی جواب  سید ابراهیم اصغرزاده را برای شان پخش کردم وگفتم که بچه ها چهارشنبه ی بعد ما همه به« نیاز» نیاز داریم، .بچه ها ! نیاز به تنفس مصنوعی می ماند در هوایی که اکسیژن آن کمتر از آنی است که بتواند روح مارا زنده نگه دارد وهمچنین است « دیده بان » ، « چکمه » ، « بچه های آسمان» و « از کرخه تا راین» بچه ها عقلای سینمای ما هم که قرابت با سید مرتضی آوینی را دستمایه شهرتشان کرده اند ودر مراسمات سالروز شهادتش دم از من وآقا مرتضی می زنند هم ، امروز مضحکه شدن آرمان ها وآدم های جنگ را رونق کسب وکار سینما قلمداد میکنند وروح پر فتوح اش را موید آراءشان .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۳ ، ۱۹:۲۲
ندا حقانی شمامی

shahid-zeynodin

جنگی که در شهریور ۱۳۵۹ه ش توسط دیکتاتور معدوم عراق ،صدام حسین به مردم ایران تحمیل شد؛ظهور اسطوره هایی رادر پی داشت که غیر از تاریخ صدر اسلام،در هیچ برهه ای از تاریخ بشرنشانی از آنها نیست.
ومهدی زین الدین یکی از این اسطوره هاست؛اسطوره ی زنده.

سال ۱۳۳۸ ه ش در کانون گرم خانواده‌ای مذهبی، متدین و از پیروان مکتب سرخ تشیع، در تهران دیده به جهان گشود. مادرش که بانویی مانوس با قرآن و آشنای با دین و مذهب بود برای تربیت فرزندش کوشش فراوانی نمود. داشتن وضو، مخصوصاً هنگام شیردان فرزندانش برایش فریضه بود و با مهر و محبت مادری، مسائل اسلامی را به آنها تعلیم می‌داد.

نبوغ و استعداد مهدی باعث شد که او دراوان کودکی قرآن را بدون معلم و استاد یاد بگیرد و بر قرائت مستمر آن تلاش نماید. پس از ورود به دبستان در اوقات بیکاری به پدرش که کتابفروشی داشت، کمک می‌کرد و به عنوان یک فرزند، پدر و مادر را در امور زندگی یاری می‌داد.

مهدی در دوران تحصیلات متوسطه‌اش به لحاظ زمینه‌هایی که داشت با مسائل سیاسی و مذهبی آشنا و در این مدت (که با شهید محرب آیت‌الله مدنی (ره) مانوس بود)، روح تشنه خود را با نصایح ارزنده و هدایتگر آن شهید بزرگوار سیراب می‌نمود و در واقع در حساسترین دوران جوانی به هدایت ویژه‌ای دست یافته بود. به همین دلیل از حضرت آیت‌الله مدنی بسیار یاد می‌کرد و رشد مذهبی خود را مدیون ایشان می‌دانست.
در مسیر مبارزات سیاسی علیه رژیم پهلوی، پدر شهیدان – مهدی و مجید زین‌الدین – برای بار دوم از خرم‌آباد به سقز تبعید گردید. این امر باعث شد تا مهدی که خود در مبارزات نقش فعالی داشت دوری پدر را تحمل کند و سهم پدر را نیز در مبارزات خرم‌آباد بردوش کشد.

در ادامه مبارزات سیاسی دوران دبیرستان، کینه عمیقی نسبت به رژیم پهلوی پیدا کرد و زمانی که حزب رستاخیز شروع به عضوگیری اجباری می‌نمود. شهید زین‌الدین به عضویت این حزب در نیامد و با سوابقی که از او داشتند از دبیرستان اخراجش کردند. به ناچار برای ادامه تحصیل، با تغییر رشته از ریاضی به طبیعی موفق به اخذ دیپلم گردید و در کنکور سال ۱۳۵۶ شرکت کرد و ضمن موفقیت، توانست رتبه چهارم را در بین پذیرفته‌شدگان دانشگاه شیراز بدست آورد. این امر مصادف با تبعید پدرش به جرم حمایت از امام خمینی(ره) از خرم‌آباد به سقز و موجب انصراف از ادامه تحصیل و ورود جدی‌تر ایشان در سنگر مبارزه پدرش شد.
پس از مدتی پدر شهید زین‌الدین از سقز به اقلید فارس تبعید شد. این ایام که مصادف با جریانات انقلاب اسلامی بود، پدر با استفاده از فرصت پیش‌آمده، مخفیانه محل زندگی را به قم انتقال داد. مهدی نیز همراه سایراعضای خانواده، از خرم آباد به قم آمد و در هدایت مبارزات مردمی نقش موثرتری را عهده‌دار شد.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی جزو اولین کسانی بود که جذب نهاد مقدس جهادسازندگی شد و با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قم، برای انجام وظیفه شرعی و اجتماعی خود و حفظ و حراست از دست‌آوردهای خونین انقلاب، به این نهاد مقدس پیوست. ابتدا در قسمت پذیرش و پس از آن به عنوان مسئول واحد اطلاعات سپاه قم انجام وظیفه کرد.
شهید زین‌الدین در زمان مسئولیت خود در واحد اطلاعات (که همزمان با غائله خلق مسلمان و توطئه‌های پیچیده ضدانقلاب در شهر خونین و قیام قم بود) با ابراز نقش فعال خود و با برخورداری از بینش عمیق سیاسی، در خنثی کردن حرکتهای انحرافی و ضدانقلابی گروهکهای آمریکایی نقش به سزایی داشت.

با آغاز تهاجم دشمن بعثی به مرزهای میهن اسلامی، شهید زین‌الدین بی‌درنگ پس از گذراندن آموزش کوتاه مدت نظامی، به همراه یک گروه صدنفره خود را به جبهه رساند و به نبرد بی‌امان علیه کفار بعثی پرداخت.
پس از مدتی مسئول شناسایی یگانهای رزمی شد. و بعد از آن نیز مسئول اطلاعات – عملیات سپاه دزفول و سوسنگرد گردید. در این مسئولیتها با شجاعت، ایمان و قوت قلب،‌تا عمق مواضع دشمن نفوذ می‌کرد و با شناسایی دقیق و هدایت رزمندگان اسلام، ضربات کوبنده‌ای بر پیکر لشکریان صدام وارد می‌آورد. بخشی از موفقیتهای بدست آمده توسط رزمندگان اسلام در عملیات فتح‌المبین، مرهون تلاش و زحمات ایشان و همکارانش در زمان تصدی مسئولیت اطلاعات – عملیات سپاه دزفول و محورهای عملیاتی بود.

شهید زین‌الدین در عملیات بیت‌المقدس مسئولیت اطلاعات – عملیات قرارگاه نصر را برعهده داشت و بخاطر لیاقت، ایمان، خلوص، استعداد رزمی و شجاعت فراوان، در عملیات رمضان به عنوان فرمانده تیپ علی‌بن ابیطالب(ع) – که بعدها به لشکر تبدیل شد – انتخاب گردید.
در عملیات رمضان، تیپ علی‌بن ابیطالب(ع) جزو یگانهای مانوری و خط‌شکن بود و به حول و قوه الهی و با قدرت فرماندهی و هدایت ایشان – در بکارگیری صحیح نیروها و موفقیت آن یگان در این عملیات – بعدها این تیپ، به لشکر تبدیل شد.
لشکر مقدس علی‌بن ابیطالب(ع) در تمام صحنه‌های نبرد سپاهیان اسلام (عملیات محرم، والفجرمقدماتی، والفجر۳ و والفجر۴) خط شکن و به عنوان یکی از یگانهای همیشه موفق، نقش حساس و تعیین کننده‌ای را برعهده داشت.

صبر، استقامت، مقاومت جانانه و به یادماندنی این یگان، همگام با سایر یگانها در عملیات پیروزمندانه خیبر بسیار مشهور است. هنگامی که دشمن از هوا و زمین و با انواع جنگ‌افزارها و هواپیماهای توپولوف و میگ و بمبهای شیمیایی و پرتاب یک میلیون و دویست هزار گلوله توپ و خمپاره، جزایر مجنون را آماج حملات خویش قرار داده بود، او و یگان تحت امرش مردانه و تا آخرین نفس جنگیدند و دشمن زبون را به عقب راندند و جزایر و حفظ کردند.

خصوصیات بارز او شجاعت و شهامت بود. خط شکنی شبهای عملیات و جنگیدن با دشمن در روز و مقاومت در برابر سخت‌ترین پاتکها به خاطر این روحیه بود. روحیه‌ای که اساس و بنیان آن بر ایمان و اعتقاد به خدا استوار بود.
مجاهدت دائمی او برای خدا بود و هیچگاه اثر خستگی روحی در وجودش دیده نمی‌شد.
شهید زین‌الدین در کنار تلاش بی‌وقفه‌اش، از مستحبات غافل نبود. اعقتاد داشت که جبهه‌های نبرد، مکانی مقدس است و انسان دراین مکان، به خدا تقرب پیدا می‌کند. همیشه به رزمندگان سفارش می‌کرد که به تزکیه نفس و جهاد اکبر بپردازند.

او همواره سعی می‌کرد که با وضو باشد. به دیگران نیز تاکید می‌نمود که همیشه با وضو باشند. به نماز اول وقت توجه بسیار داشت و با قرآن مجید مانوس بود و به حفظ آیات آن می‌پرداخت.
به دلیل اهمیتی که برای مسائل معنوی قایل بود نماز را به تانی و خلوص مخصوصی به پا می‌داشت. فردی سراپا تسلیم بود و توجه به دعا، نماز و جلسات مذهبی از همان دوران کودکی در زندگی مهدی متجلی بود.
با علاقه خاصی به بسیجی‌ها توجه می‌کرد. محبت این عناصر مخلص در دل او جایگاه ویژه‌ای داشت. برای رسیدگی به وضعیت نیروها و مطلع شدن از احوال برادران رزمنده خود به واحدها، یگانها و مقرهای لشکر سرکشی می‌نمود و مشکلات آنان را رسیدگی و پیگیری می‌کرد. همواره به برادران سفارش می‌کرد که نسبت به رزمندگان احترام قائل شوند و همیشه خودشان را نسبت به آنها بدهکار بدانند و یقین داشته باشند که آنها حق بزرگی بر گردن ما دارند.

شیفتگی و محبت ویژه‌ای به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) داشت. با شناختی که از ولایت فقیه داشت از صمیم قلب به امام خمینی(ره) عشق می‌ورزید. با قبلی مملو از اخلاص، ایمان و علاقه از دستورات و فرامین آن حضرت تبعیت می‌نمود. به دقت پیامها و سخنرانیهای ایشان را گوش می‌داد و سعی می‌کرد که همان را ملاک عمل خود قرار دهد و از حدود تعیین شده به هیچ وجه تجاوز نکند. می‌گفت: ما چشم و گوشمان به رهبر است، تا ببینیم از آن کانون و مرکز فرماندهی چه دستوری می‌رسد، یک جان که سهل است، ای کال صدها جان می‌داشتیم و در راه امام فدا می‌کردیم.
او در سخت‌ترین مراحل جنگ با عمل به گفته‌های حضرت امام خمینی(ره) خدمات بزرگی به جبهه‌ها کرد.

حفظ اموال بیت‌المال برای شهید زین‌الدین از اهمیت خاصی برخوردار بود. همواره در مسئولیت و جایگاهی که قرار داشت نهایت دقت خود را به کار می‌برد تا اسراف و تبذیر نشود. بارها می‌گفت:در مقابل بیت‌المال مسئول هستیم.
در استفاده از نعمتهای الهی و حتی غذای روزمره میانه‌روی می‌کرد.
او خود را آماده رفتن کرده بود و همواره برای کم کردن تعلقات مادی تلاش می‌کرد. ایثار و فداکاری او در تمام زمینه‌ها، بیانگر این ویژگی و خصوصیتش بود.
برای اخلاص و تعهد آن شهید کمتر مشابهی می‌توان یافت.
او جز به اسلام و انجام تکلیف الهی خود نمی‌اندیشید. در مناجات و راز و نیازهایش این جمله را بارها تکرار می‌کرد:
ای خدا! این جان ناقابل را از ما قبول بفرما و در عوض آن، فقط اسلام را پیروز کن.
از آنجا که برادران، ایشان را به عنوان الگویی برای خود قرار داده بودند، سعی می‌کردند اخلاق و رفتارشان مثل ایشان باشد.
او شخصیتی چند بعدی داشت: شخصیتی پرورش یافته در مکتب انسان ساز اسلام. خیلی‌ها شیفته اخلاق، رفتار، مدیریت و فرماندهی او بودند و او را یک برادر بزرگتر و معلم اخلاق می‌دانستند. زیرا او قبل از آنکه لشکر را بسازد، خود را ساخته بود.

اخلاق و رفتار او باتوجه به اقتضای مسئولیتهای نظامی‌اش که دارای صلابت و قدرت خاصی بود، زمانی که با بسیجیان مواجه می‌شد برادری صمیمی و دلسوز برای آنها بود.
شهید مهدی زین‌الدین در زمینه تربیت کادرهای پرتوان برای مسئولیتهای مختلف لشکر به گونه‌ای برنامه‌ریزی کرده بود که در واحدهای مختلف، حداقل سه نفر در راس امور و در جریان کارها باشند. می‌گفت:
من خیالم از لشکر راحت است. اگر چند ماه هم در لشکر نباشم مطمئنم که هیچ مسئله‌ای به وجود نخواهد آمد.
در کنار این بزرگوار صدها انسان ساخته شدند، زیرا رفتار و صحبتهایش در عمق جان نیروهای رزمنده می‌نشست. بارها پس از سخنرانی، او را در آغوش خویش می‌کشیدند و بر بالای دستهایشان بلند می‌کردند.
او یکی از فرماندهان محبوب جبهه‌ها به شمار می‌آمد. فرماندهی که نور معرفت، تقوا، صبر و استقامت سراسر وجودش را فراگرفته بود و این نورانیت به اطرافیان نیز سرایت کرده بود. چنانچه گفته می‌شود: ۷۰% نیروهای پاسدار و بسیجی آن لشکر، نماز شب می‌خواندند.

سردار رحیم صفوی‌فرمانده سابق سپاه درباره او می‌گوید: شهید مهدی زین‌الدین فرماندهی بود که هم از علم جنگی و هم از علم اخلاق اسلامی برخوردار بود. در میدان اسلام و اخلاق، توانا و در عرصه‌های جنگ شجاع، رشید، مقاوم و پرصلابت بود.
شهادت مزدی بودکه خدا برای مجاهدات بی شمار این بنده برگزیده اش قرارداده بود.
در آبان سال ۱۳۶۳ شهید زین‌الدین به همراه برادرش مجید (که مسئول اطلاعات و عملیات تیپ ۲ لشکر علی‌بن ابیطالب(ع) بود) جهت شناسایی منطقه عملیاتی از کرمانشاه به سمت سردشت حرکت می‌کنند. در آنجا به برادران می‌گوید: من چند ساعت پیش خواب دیدم که خودم و برادرم شهید شدیم!
موقعی که عازم منطقه می‌شوند، راننده‌شان را پیاده کرده و می‌گویند: خودمان می‌رویم. حتی در مقابل درخواست یکی از برادران، مبنی بر همراه شدن با آنها، برادر مهدی به او می‌گوید: تو اگر شهید بشوی، جواب عمویت را نمی‌توانیم بدهیم، اما ما دو برادر اگر شهید بشویم جواب پدرمان را می‌توانیم بدهیم.
فرمانده محبوب بسیجیها، سرانجام پس از سالیان طولانی دفاع در جبهه‌ها و شرکت در عملیات و صحنه‌های افتخارآفرین، در درگیری با ضدانقلاب شربت شهادت نوشید و روح بلندش را از این جسم خاکی به پرواز درآمد تا در نزد پروردگارش ماوی گزیند.
همان طور که برادران را توصیه می‌کرد: ما باید حسین‌وار بجنگیم؛ حسین‌وار جنگیدن یعنی مقاومت تا آخرین لحظه؛ حسین‌وار جنگیدن یعنی دست از همه چیز کشیدن در زندگی؛ ای کاش جانها می‌داشتیم و در راه امام حسین(ع) فدا می‌کردیم؛ از همرزمانش سبقت گرفت و صادقانه به آنچه معتقد بود و می‌گفت عمل کرد و عاشقانه به دیدار حق شتافت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۳ ، ۱۶:۰۲
ندا حقانی شمامی

روایت اسماعیل زمانی از دست نوشته 29 شهید روی یک تکه پارچه

اواسط دی ماه 1364 رزمنده‌ای برای تهیه یک تکه پارچه مرخصی ساعتی می‌گیرد و به آبادان می‌رود. این تکه پارچه 45 در 45 سانتی قرار نبود بخشی از یک لباس شود یا سرنوشتی مشابه سایر هم جنسان خود بیابد. رزمنده از قبل قول و قرار آن را با روحانی گردان بسته و به اتفاق هم، نامش را عهدنامه گذاشته بودند. البته بعد از آنکه دعای عهد با خط خوش شهید نبی‌الله دیلمی‌ رویش نقش بست، این نام برازنده پارچه‌ای شد که مقدر بود امضای 29 شهید رویش بنشیند و تکه‌ای از بهشت شود.

غواص













«قبل از عملیات والفجر هشت بود. هوا رو به سردی می‌رفت و بچه‌های گردان کربلا، تیپ دوم قائم از لشکر 27 محمد رسول‌الله کنار رودخانه بهمن شیر آموزش غواصی برای عبور از اروند می‌دیدند. خدمت دایی رضا بسطامی، روحانی گردان رسیدم. فکر روشنی داشت و اکثر رزمنده‌ها سعی می‌کردند با او ارتباط خوبی‌ داشته باشند. وقتی پیشش رفتم مشغول نوشتن دفترچه خاطراتش بود. علت وسواسش در این کار را پرسیدم و ثبت و ماندگاری لحظات جبهه را دلیل آورد. کمی ‌صحبت کردیم و فکر تهیه عهدنامه مثل جرقه‌ای در ذهنم زده شد.»

باغ پارچه‌ای

عهد نامه در چادر دایی رضا متولد می‌شود و تلاش اسماعیل زمانی برای روشنی این باغ پارچه‌ای آغاز می‌شود. همان روز برای تهیه آن به آبادان می‌رود و به دنبال رزمندگانی که بوی شهادت می‌دادند، روان می‌شود: «نظر من این بود که برای سفر آخرتم یک شفاعت نامه داشته باشم. به همین خاطر برای گرفتن امضا و شفاعت، پیش رزمندگانی می‌رفتم که به قول بچه‌ها نور بالا می‌زدند. اولین نوربالایی هم خود نویسنده دعای عهد بود؛ شهید نبی‌الله دیلمی‌ که به خط خوش شهره بود. صفای روحی عجیبی ‌داشت و به همین دلیل دلم نمی‌آمد نوشتن آن را به کس دیگری بسپارم. چنانچه وقتی شهید دیلمی ‌شلوغی سرش را بهانه آورد برای ننوشتن دعا، دو، سه هفته پاپی‌اش شدم تا اینکه دعای عهد را نوشت و از همان زمان پارچه سفیدم نام «عهدنامه» به خود گرفت.

اللهم انا لا نعلم منه الا خیرا و انت اعلم به منا (پروردگارا ما نمی‌دانیم از او جز نیکی، ولی تو خود داناتری به او از ما)

این عبارتی بود که اسماعیل زمانی از زبان رزمندگان زیر دعای عهد می‌نویسد و به این ترتیب به سراغ شهدا می‌رود. تکه‌ای از فردوس مقابل اولین بهشتی گشوده می‌شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۳ ، ۱۶:۵۱
ندا حقانی شمامی

 در اسلام و زبان قرآن و زبان اهل‌بیت معصومین، شهادت گزینش مرگ سرخ متکی بر شناخت و آگاهی و بر مبنای آزادی و اختیار در مبارزه علیه موانع تکامل و خطوط انحرافی و طاغوتی است که مجاهد با همه‌ی منطق و شعور و بیداری و بینایی و حضور خود انتخاب می‌کند، رسوا می‌کند، انشاء می‌کند و حیات یک ملت و تاریخ را تضمین می‌کند.

شهادت یکی از حقایق قرآنی است که در موارد متعدد یاد شده و دارای معنای وسیعی است. شهادت خون دوباره‌ای است که به کالبد نیمه جان جامعه وارد می‌شود و «خون» این عنصر لطیف حیاتی، در نظام اجتماعی به عنوان گویاترین و موثرترین عامل تبلیغ و آگاهی و سازندگی است. شهادت به معنای واقع و کامل کلمه ابتدا «و ذاتا» متعلق به پروردگار متعال می‌باشد.

 

«ان الله کان علی کل شیئی شهیدا» 

 بی‌تردید خداوند بر همه چیز گواه و شاهد است. در مرتبه‌ی بعد شهادت از ویژگی‌های پیامبر و ملائکه الله است. (نساء، 33)

 

«یا ایها النبی انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا»

ای پیامبر ما تو را فرستادیم تا شاهد همگان و مژده دهنده دوستان و ترساننده‌ی دشمنان باشی. (احزاب، 45)

پیکر مطهر شهید

اسلام با طرح شهادت نه تنها تحول نوینی در مساله مرگ ایجاد کرده، بلکه از او به عنوان حیات جاوید و زندگی راستین نام برده و در حقیقت شهادت را تولدی دوباره می‌داند. وقتی که انسان‌ها شهادت را یک ارزش و شهادت خواهی را به عنوان والاترین آرمان خود برگزیدند و انتخاب می‌کنند و در جستجوی آن، حجاب‌ها و موانع را در هم می‌شکنند، بارزترین خصلتی که در مسلمانان مجاهد متجلی می‌شود مانع براندازی و بت‌شکنی است. شهادت جهاد رنگین و سرخ رنگ است و رنگ خون دارد، خونی که به پیشگاه مقدس الهی تقدیم می‌شود. شهادت قربانی کردن در راه حق است. شهادت وقتی است که هدف، حق باشد و آرمان خدا باشد. شهید نزد همه‌ی جهانیان مقامی بلند و منزلتی ارجمند دارد. همه کس شهید را به دیده احترام می‌نگرد ولی نزد پیروان قرآنی مقامی بالاتر و منزلتی والاتر دارد. اسلام در معنی شهید با اقوام دیگر اختلاف نظر دارد. پاداش شهیدی در اسلام رضوان‌الله می‌باشد که مقامی از آن بالاتر و سعادتی از آن بیشتر و برتر نخواهد بود. شهادت خواهی در اسلام بسیار پرارزش است. از جمله‌ی ایثارها، ایثارجان است و خون، آنچه که در فرهنگ مذهبی و اسلامی «قتل فی سبیل‌الله» و با عنوان شهادت بیان می‌شود ارزش بسیار دارد. شهادت‌خواهی زمانی که تعیین کننده‌ی استراتژی جنگ است، این آرمان است که هنر می‌آفریند، خلاقیت می‌‌بخشد، ابداع و ابتکار می‌آورد و بالاخره زندگی و حیات و همه چیز، و به رهبری زمینه می‌‌دهد و امکان می‌دهد که ابتکار عمل در دست گرفته و سیاست حاکم بر جنگ را تعیین نموده و فرماندهی کند همان‌گونه که امروز در رابطه بین امام و امت قهرمان متبلور است و این رهبری است که باید پیروز شود و بر این اساس است که شهادت یک ارزش می‌شود.

عصر قحطی شهادت

البته جنگ‌های زیادی در صدر اسلام اتفاق افتاده که مسلمانان از نظر تعداد جمعیت و ابزار جنگی در اقلیت بودند ولی با توجه به همان اعتقادات مذهبی در برابر تمام این کمبودها ایستادند و پیروز هم شدند، ولی در این فصل به طور نمونه فقط اشاره‌ای به جنگ بدر شده است و سپس به علل شکست در جنگ احد پرداخته شده است و نتیجه‌ای که گرفته می‌شود این است که عدول از هدف اصلی و نگرش مسلمانان به مطاع دنیا عوامل دیگر باعث شکست در این جنگ شد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۳ ، ۱۴:۳۶
ندا حقانی شمامی



یکی از مهم ترین جنگ های معاصر، جنگ تحمیلی عراق علیه ایران است که در ایران، با نام های دفاع مقدس، جنگ تحمیلی و جنگ هشت‌ساله یاد می شود و در جوامع اعراب با نام‌های قادسیه صدام و جنگ اول خلیج فارس شناخته می‌شود. این جنگ با دستور صدام حسین و حمله نیروهای نظامی عراق در شهریور ۱۳۵۹ به ایران آغاز شد و پس از ۸ سال جنگ، بالاخره با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران در مرداد ماه سال ۱۳۶۷ به پایان رسید.


شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران
وقوع پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ در سال ۱۳۵۷، در منطقه خاورمیانه، تغییرات اساسی به وجود آورد که مهم ترین آن شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم بعث عراق، علیه ایران بود. در آن سال ها که رییس جمهورعراق یعنی صدام حسین، به دنبال توسعه قدرت خود در منطقه بود به فکر براندازی دولت نوپای جمهوری اسلامی ایران برآمد. البته باید خاطرنشان کرد؛ ریشه توسعه طلبی کشورعراق به دوران حکومت صفویه و پیدایش اختلاف مرزی بین ایران و عراق و ادعای عراق بر حاکمیت خوزستان می رسید.
رژیم سرنگون شده ی عراق در سال های اولیه پیروزی انقلاب اسلامی ایران، به محض مشاهده سقوط رژیم پهلوی و تضعیف موقعیت آمریکا در ایران، فرصت را برای یک حمله نظامی مناسب دید و دست به تحریکات مرزی زد و عنوان کرد که خوزستان جزیی از عراق است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۳ ، ۱۴:۲۷
ندا حقانی شمامی


http://farsi.khamenei.ir/ndata/home/1393/139307031548595f2.jpg


http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gifزنی که تمام هستی‌اش را به جبهه فرستاده بود + فیلم
من در سفر همدان که در دو سه روز، سه چهار روز قبل بودم، بعد از آن که سخنرانی کردم و آمدم، یک نامه‌ای به من دادند از یک خانمی که یک تکه‌هایی از این نامه را گفتم برای شما بخوانم. اینها نمونه‌های بسیار ظریفِ استثنایی است در تاریخ. البته خوشبختانه در روزگار ما اینها استثنائی نیست، اما در تاریخ حقیقتا استثنائی است.
این خانم [در نامه] بعد از آن که اظهار ارادت فراوانی به امام و به مسؤولین کردند و می‌گویند همسرم و پسرهایم در جبهه بودند و خواهند بود؛ اظهار شرمندگی کردند که خودشان نمی‌توانند -این خانم- در جبهه شرکت بکنند. بعد می‌گویند که من دو عدد انگشتر ناقابل که تمامی زینت من است و مقداری پول که ماهها آن را جمع کردم و می‌خواستم برای بچه‌هایم لباس گرم زمستانی بگیرم -که نیاز داشتند- ولی شرم دارم که امام عزیزم ۵۰ رزمنده را در سه ماه خرج دهد، من هم باید همین‌ها را که هستی و مالم هست بدهم برای رزمندگان.
بعد یک مقداری اظهار شرمندگی از این‌که اینها کم است و -این خانم- دلش می‌خواهد که خودش هم بتواند در میدان جنگ حضور پیدا کند. نامه را تمام کرده بعد دخترِ همین خانم در پایان نامه‌ی او نوشته بود که وقتی دیدم مادرم آن دو قطعه انگشتر دست خود را که برای لباس زمستانی برادرهایم نیاز دارد ولی ترجیح می‌دهد که آن را تقدیم رزمندگان کند، من نتوانستم ساکت بمانم و انگشتری که مدتها با پول خودم تهیه کرده بودم آن را با پول ناچیزی که جمع کردم تقدیم می‌کنم. یک مقداری پول، چند تا انگشتر این مادر و دختر که از وضعشان هم پیداست که زندگی متوسطی دارند، در راه خدا دارند می‌دهند یک چنین نمونه‌هایی را انسان دارد می‌بیند.
نامه‌ی دیگری باز بود که کسی دو تا فرزندش در جبهه به شهادت رسیدند، او ده هزار تومان داشته که مال این بچه‌هایش بوده این را رفته به حساب ریخته و قبضش را برای ما فرستاده و نمونه‌های فراوانی از این قبیل، که این نشان‌دهنده‌ی همان ایمان و اخلاصی است که در بین مردم هست و ما کاملا به این حرکت جدیدی که شروع کردند مردم عزیز ما امیدواریم و می‌دانیم که با همین همتهای بلند هست که مشکلات بزرگ از جمله این مشکل حل خواهد شد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۳ ، ۱۴:۱۴
ندا حقانی شمامی